ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
جای تو را در شعرم خالی گذاشته ام
انگار که به سفر رفته
ای
و این روزها
با عطر جاده و باد بر
خواهی گشت
یا
هر که از من حال تو را
می پرسد
می گویم:«رفته است
شقایق بچیند
سر راهتان او را
با آن دامن سرخ بلند
و چشمانی گرم ندیدید؟»
خواب هایم هم خالی شده
اند
از تو
دیگر به یاد نمی آورم
چشمانت می خندیدند یا
لبانت؟
انگار به خواب دیگری
کوچ کرده ای....
و من این همه بی تو،
میان سیگارها و اشکهایم
شعری می نویسم...
بی نام تو....