یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

سیگار،اشک و شعر - 22/10/88

 جای تو را در شعرم خالی گذاشته ام 

انگار که به سفر رفته ای 
و این روزها 
با عطر جاده و باد بر خواهی گشت 
یا 
هر که از من حال تو را می پرسد 
می گویم:«رفته است شقایق بچیند 
سر راهتان او را 
با آن دامن سرخ بلند 
و چشمانی گرم ندیدید؟» 
خواب هایم هم خالی شده اند 
از تو 
دیگر به یاد نمی آورم 
چشمانت می خندیدند یا لبانت؟ 
انگار به خواب دیگری کوچ کرده ای.... 
و من این همه بی تو، 
میان سیگارها و اشکهایم 
شعری می نویسم... 
بی نام تو
.... 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.