یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

سقوط - 30/11/88

 از اوج نگاهت به

ثانیه های پر از سکوت،
تا لحظه های سرد بی کسی سقوط می کنم
انگار در میان باد ایستاده ام
و تو را فریاد می زنم.
در بن بست نگاه تلخم
کابوس هایم آغاز می شود.
بغض همیشگی ام را می شکنم
تا نشکنم.
با این بال های شکسته
محکوم به سقوطم
....

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.