یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

این شبها جز کابوس چیزی با من نیست...

 خسته ام

از این هجوم سرد کابوس...

این واژه های بارانی،

سهم کوچکی از

شکستن بغض همیشگی من است...

این روزها

حال دیوانه ای را دارم

که همیشه زیر لب

تنهاییش را فریاد می زند...

انگار

جایی دور

لبخندم را جا گذاشته ام،

جایی میان خوابهایم...

این شب های طولانی

تنها زمانی است برای

فکر و زخم و کابوس....

نظرات 3 + ارسال نظر
آروشا سه‌شنبه 8 مرداد 1392 ساعت 02:11 http://arooshaa92.persianblog.ir

لبخندم را برده است..

:(

پرستو یکشنبه 6 مرداد 1392 ساعت 15:32 http://borjeranginkaman.blogfa.com

خسته نباشی!

:)

مهرا یکشنبه 6 مرداد 1392 ساعت 11:26 http://www.mehrarang.blogsky.com

از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب/ شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب ...
شعر بسیار زیبایی بود.
به من هم سر بزنید.

ممنونم. حتما...

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.