ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
در این فصل سرد،
بغض همیشگی ام
با کوچکترین حادثه
- حتی خرد شدن یک برگ خشک به زیر پا -
بهمن می شود بر سر دلم،
و گلویم چنان می گیرد
که....
این شب ها خالی شده اند
خواب هایم از هر واژه ی خوب،هر تصویر شیرین،
تنها کابوسی با من است که هر شب
در آن
جشن تنهایی من است...
سیاه می پوشم این روزها
در سوگ مرگ رویاهایم...
خیلی تناقضای قشنگی بود، مخصوصا: «جسن تنهایی من است!»
بغضی که تبدیل به گریه میشه رو هم خیلی قشنگ آوردی... کلا قشنگ بود، از این به بعد پیگیری می کنم شعراتو، موفق باشی مازیار... لینکت کردم.
ممنونم بابت نظرت و ممنونم بابت لینک
سلام، چرا اینقدر از کابوس!!؟
برای شما اما فکر می کنم چندان تلخ نباشه آخه نوشتین:جشن تنهایی من! وبعد سیاه می پوشم!
چون دنیای من از کابوس تشکیل شده...
میدونی یک جا میشه که دیگه نسبت بهش بی تفاوت میشی
منم یه مدته
جزسیاه
رنگ دیگه ای نمی پوشم..
من اما مدتیه رنگی می پوشم تا فراموش کنم
سلام
اشعارت را خواندم
فضای فکریت را دوست دارم
و همینطور یاس فلسفی و شاعرانه ات را
تصاویر زیبا و تکه های هایکو وار اشعارت را
//این روزها کوچه های شهر خاکستری
دوباره مرا می خواند...//
موفق باشی
برایت روزهایی روشن و رویاهایی حقیقت یافته آرزو میکنم.
چیزهای محالی رو آرزو می کنی و ممنونم
چند ماه بچه ها تلاش کردند تا با هشدار و دعوت به اصلاحات، جلوی کج روی دیوار رو بگیرند ... اما دریغ از گوش شنوا و کمی احترام !!!
آخرش دیوار خراب شد ..
الان هم وقت شروع این ماراتن رسیده، فکر کنک کمی عاقلتر شده باشند ..
دیوار کج باید راست شود، حالا چه پارسی نوشته و خوانده شود، چه لاتین .. که اگر نشود، سرنوشت تکرار میشود
بدون شک و تردید
برای همراهیتان، یه یا علی کفایت میکند
.
.
.
.
راستی سلام دوست خوبمان
لایک
چرا اینقدر تلخ آخه؟؟؟
:(
سلام، تازه شروع به کار کردم، یه چیزای دلی می نویسم، خوشحال میشم بیای ببینی و نظرتو بگی...
حتما