یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

تا کی بانو؟

من با پلک های بسته
چشم به راه تو می مانم،
حالا که از خواب هایم بیرون نمیایی...
با خودت نمی گویی
با اینهمه بغض خسته،
چگونه جواب یک قصیده واژه ی منتظر را بدهم؟
با خودت فکر نمی کنی؟
فکر نمی کنی
با این همه لبخند ماسیده بر لب
چه کنم؟
با این همه اشک نریخته....
حالا باز هم نیا...
باز هم به انتظارم بگذار...
نمی دانی که،
غروب جمعه ها
جای خالی توست
و هر روزم
غروب جمعه ای بی حوصله از واژه....

نظرات 1 + ارسال نظر
reza جمعه 2 آبان 1393 ساعت 11:12 http://varzeshonline.blogsky.com

سلام
موفق باشی :)

ممنونم

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.