ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
و من لا به لای واژه ها سرگردانم!
سرگردانم
تا بیایی
و دستم را بگیری
و پا به پایم
بیایی به آنسوی کابوس ها
آنور تنهایی ...
من این روزها
پر از کلمات بدم،
پر از بی حوصلگی های مدام،
پر از اشک های غروب جمعه های همیشه،
و دست و دلم به هیچ نمی رود
حتی به همین شعر!
آخر
چقدر دست دست می کتی بانو!
بیا...
تو را به خدا قسم
فقط بیا...
و با خودت
تنها
یک آغوش برای گریه،
دو گوش برای شنیدن،
و هزار بوسه برای عشق بیاور...
پرم از
واژه های گم شده و منتظر...
کجایی؟