ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
در سرم،
کلاغ های
پایانی قصه های بی پایان،
خانه شان را طلب می کنند.
بر لبانم
واژه ها
پا به پا می کنند
از اضطراب شعرهای
نیامده...
در دلم اما
غمی عجیب
حکمرانی می کند...
گاهی،
پر میشوم
از واژه و سکوت
از اشک و لبخند
از همین تناقض های ساده ی همیشگی!
از خودم به خودم فرار میکنم...
خسته ام!
می خواهم بروم،
می خواهم بمانم
نمی دانم!
چشمانم را می بندم
دنیا خاموش می شود
صدا ها نه...