ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
در من،
مَردی،
استخوان سنگینی سرد سکوتش را
با آغوش گرم تو،
سبک می کند.
در من،
زنی،
آواز شکستن یک بغض طولانی را
بر شانه های توسر می دهد.
در من،
کودکی،
از کابوس های شبانه
به لالایی صدای جادویی تو
پناه می برد.
در من،
مَردی،
زنی،
کودکی،
در من یک خانواده،
تو را صدا می کنند....