یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

آخر این قصه خوش نیست

کلاغ شوم کابوس هایم

به جای خانه اش،

به خوابهای من رسیده است.

این آخر قصه ی تنهایی من است،

انگار همیشه خودم می مانم

با یک ترس ترش خوابیدن.

این شب ها،

چیزی به جز شعر هایم

برای پنهان کردن ندارم...

واژه هایی که

عریان و شلاق وار

غصه هایم را   

قصه می کنند...

نظرات 1 + ارسال نظر
پرستو چهارشنبه 23 مرداد 1392 ساعت 23:29 http://borjeranginkaman.blogfa.com

من این قسمت رو متوجه نمیشم:با یک ترس ترش خوابیدن؟
یعنی چی؟

شاید چون طعم ترش ، طعم مورد علاقم نیست من اینو انتخاب کردم. برای اینکه این که خواب باعث آرامش نیست

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.