یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

غرور - 5/5/85

دلم برای غربت چشمانت تنگ شده 

نه گمان کنی که عاشقت شده باشم 
تنها دلم از دوری لبخند شیرینت پر از غم است 
و با فکر دستان سبزت می لرزد 
شاید نگفته باشم 
اما فکر تو چون خیالی آبی 
در ذهن پر تلاطم من 
پرواز کنان می گذرد 
نه گمان کنی که عاشقت شده ام 
نه...تنها لبانت که باز می شوند به خنده ای 
دل آشفته ی مرا،فراتر از هر نوازشی آرام می سازد 
گمان نبر که عاشقت شده ام..... 

مطمئن باش...

دل زخمی - 10/9/85

از زخمی که به دلم زدی 

شعر می چکد 
نگاه را نچشیده ام هنوز 
اما چشمانم طعم لبانت را می شناسد 
خسته ام و شب در من ادامه دارد 
دستانم تنهایی را در آغوش می کشند 
هرازگاهی پاهای نا امیدم 
می لغزد در خیالی دور 
هرچند باز رویاهایم 
همراه قاصدک های صدا 
با باد به ناکجاآباد می روند 
دیگر می دانم که ستاره ها هم سقوط می کنند 
و از بوی یاس مست نخواهم شد 
«
دلم عجیب گرفته است...»

وقتی فکر تو در سرم غوغا می کند...

کلمات در ذهنم

 - تا به تو میرسم -

 سکوت می کنن 

انگار هیچ حرفی

 از تو کامل تر نیست...

 این روزها در ذهنم همیشه

 سکوت واژه است...

دنیای من در تو خلاصه میشود بانو

خورشید

ماه

زمین

...

نه سال هاست به من دروغ گفته اند،

دستان،

لب ها،

چشمانت،

این دنیای من است...

تو دور می شوی، مرگ نگاهم می کند...

وقتی از

ارتفاع چشمانت

،می افتم

مرگ آغوش باز می کند

برای من

چیزی نمانده به آخر دنیا

حالا که

پا به پا می کنی برای رفتن

بانو! بی تو مردی تنها رو به سقوطم...

مثل شوق رسیدن بهار،

مثل خنکای نسیم بر پوست عرق کرده در گرم ترین ظهر تابستان،

مثل قدم زدن روی برگ های خشک پاییزی،

مثل بوسه های برف روی صورت،

مثل وسوسه بوسیدنت،

مثل خنده ای از ته دل،

مثل سبکی،بعد از شکستن بغض قدیمی،

مثل لبخند بر لبانت بعد از شنیدن دوستت دارم هایم،

مثل رد عطرت از مسیری که گذشته ای،

مثل نگاه کردن به

تو وقتی حواست نیست،

مثل بیدار شدن بعد از رویای تو،

مثل...

 

این روزها

همه ی این ها

بی تو

از دست رفته اند...

 

سکوت تو بوی مرگ میدهد بانو!

 مرگ من از سکوت تو

آغاز میشود.

پس بیا واژه ها را متبرک کن بانو!

بگو برایم از دلتنگی و باران و جاده،

از خواب های شیرین

و کابوس های تلخ

از بوسه های داده بر باد

از گریه های فرو خورده

اصلا،

تو فقط حرف بزن

حتی اگر تند باشد

حتی

اگر

سرد باشد...

 

نگاه کن،

فرشته مرگ چشم به دهان تو دارد....