ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
بیا برویم
تا غروب جمعه
تا آن بغض بی دلیل...
و
من سر به روی پایت می گذارم
و تو از تمام خواب هایی که در شب هایم
از آن ها عبور کردی،
برایم قصه ها خواهی گفت...
نوازشم کن، بانو...
شاید طلسم این همه کابوس
با دستان تو بشکند،
و من آرام بخوابم و در صبح شنبه ای آفتابی
رو به عطر موهایت بیدار شوم...
حالا مرا در آغوش بگیر
بگذار
اینهمه دلهره ی نیامدنت،
نبودنت، رفتنت را
با صدای لبخندت
فراموش کنم...
من خسته ام بانو،
تو، هی بخند....