ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
از میان
هزار باران سیل آسا
و هزاران کویر تشنه لب گذشته ام،
من ناله ی هزار بغض نشکسته،
و دلی هزاربار شکسته را
هر شب به خواب،
می شنوم...
باور کن بانو!
من به دنبال صدای گام هایت
هزار هزار خیابان پاییزی را
در شب های خاکستری شهرم
آمده ام؛
من چیزی را کم دارم
چیزی مثل
خورشید چشمانت
یا گرمی دستانت
یا...
و حالا
کابوس هایم
ترس نیافتنت را،
نبودنت را
تمرین می کنند...
باور کنی یا نه!
من خودم را لا به لای این واژه های لعنتی
گم کرده ام،
و سال هاست
میان خواب هایم
برای یافتن خودم
تو را در شب هایم
جستجو می کنم...
نگاهت
چه راز هایی
ازدلم صید می کند
بی اخ ت ی ا ر
می شوم
همه چیز را ..
می گویم
"نریمان ربیعی"
عالییییی .... مرسی... :)
یاد اون تیکه از آهنگ محاکمه درخیابان افتادم که میگه:
تمرین مرگ می کنم
توو گوداین پیاده رو
یه چیزی انگارگم شده
توی نگاه من و تو..
اوهوم