یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

شبانه ( خسته ام مثل باد بی سامان)

 به خدا

خسته ام بانو!
می فهمی؟
من بار هزاران واژه را به دوش می کشم...
و
تمامی روز هایم،
شبی بلند است

بی پایان
بی طلوع...

حتی تو هم نیستی
تا برایت
از ترس شکستن بغض همیشگیم
بگویم...

باور کن بانو!
 
من سال هاست
 
ناتمامی خودم را
می سرایم؛

خسته ام...
بیا این بار
فقط گوش کن...

می خواهم یک چمدان پر از فکرت
و این واژه های بی پدر بردارم
و راه بیافتم
بی مقصد
بی بلیط؛

خسته ام
بیا این همه حرف ساده را
برایت هجی کنم
شاید بیاد بیاوری
این همه انتظار بی بهانه
برای چیست

خسته ام
من سال هاست
روزه ی فریادم را
 
با سکوت می شکنم...


نظرات 2 + ارسال نظر
niloofar دوشنبه 2 دی 1392 ساعت 21:27 http://manyedivonam.blogfa.com

تقصیر تو نیست
که با هر تکان باد
زمین می ریزم
این زن
پوست کلفتی ندارد
می توانی به راحتی
زمستان را برتنه اش بکشی
انگشتانش را قلم کنی
و بعد
با خط شکسته برپیشانی اش بنویسی :
تبر
که دسته ی خودش را قطع نمی کند

در ریشه های من
آب از آب تکان نخواهد خورد .


منیره حسینی

بسیار زیبا... ممنونم

ترنج نامه پنج‌شنبه 28 آذر 1392 ساعت 13:07 http://www.2288.blogfa.com

زیبا بود

بیاید به مهمانی م

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.