یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

شبانه - 18/6/88

در هجوم بی رحم نام تو

-به خیال من-

کاغذهای سپید

بکارت ناب خود را

به شعری از تو می بازند

وداع - 29/4/84

 آخرین طپش های شکل قلبی روی درخت،

صدای تبروار قدم های تو،
صدای شکستن من

و سکوت...

تنهایی من-26/1/85

پرام از نوشته های ناگفته

از هجوم فریاد به خاک افتاده ام
من از همهمه گریزانم
من سکوت را به بلندترین هجاها می خوانم
من در پی خویشتن به هیچ رسیده ام
-
و چه تلخ به خود نگریستم-
من از این همه هیاهو
به سرعت خواندن حرف سین سکوت،فرار می کنم
من از این همه به ستوه آمده ام.
تنهایی من پر از آدم هاست