یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

جاده

وقتی
جاده ها 
نقش ماری وسوسه گر را
بازی می کنند
آخر
چه انتظاری
از این آدم پر واژه
داری؟
عزیزکم، بانو!
من از دستان گِلی عشق متولد شده ام 
باید هم شاعر میشدم!
حالا جایی میان خواب هایم
خانه کرده ای 
که چه شود؟
هبوط کن.
دیر میشود به خدا!
دارم پا به پا میکنم...
وسوسه ی راه های شمالی رهایم نمی کند...
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.