یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

یک خانواده ی عاشق

در من،

مَردی،

استخوان سنگینی سرد سکوتش را

با آغوش گرم تو،

سبک می کند.

در من،

زنی،

آواز شکستن یک بغض طولانی را

بر شانه های توسر می دهد.

در من،

کودکی،

از کابوس های شبانه

به لالایی صدای جادویی تو

پناه می برد.

در من،

مَردی،

زنی،

کودکی،

در من یک خانواده،

تو را صدا می کنند.... 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.