یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

پایان

بدون نام تو،

زخم های  شعرم

از تسکین سرباز می زنند،

و من

به همین سادگی

رگ واژه ها را باز می گذارم

و تکیه می دهم به دیوار خاطرات

و مرور می کنم

روزهای انتظار

و بغض

و تنهایی را ...

 هی... بانو!

این کلمات،

نفس های آخر را می کشند!

به من رحم کن،

و حالا که

بوی الرحمن این شعر بلند شده است،

فقط بیا و

پایان همه چیز باش....

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.