یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی
یک شاعرانه ی آرام

یک شاعرانه ی آرام

جایی برای دل نوشت ها و شاعرانه هایم با کمی دیوانگی

شب قطبی

گاهی فکر می کنم 

،اگر نزدیک قطب بودم

لااقل 6 ماه سال روز بود.

نیستی

،و سی ویک سال است

لابه لای شب

قدم می زنم....

 

بوسه ی اول

جانم به لبت می رسد،

وقتی می بوسمت!

از تنهایی

وقتی نیستی،

بانو،

ساده ترین پیچیدگی جهانم،

یک لبخند پر بغض،

یک غروب جمعه بارانی

و یک تنهایی مداوم...

از دوست داشتنت

برای دوست داشتنت،

می توانم هزار دلیل بیاورم.

لب هایت،

چشم هایت،

ابروانت،

موهایت،

موهایت،

موهایت،

آخ، موهایت...

سفرنامه ی تنت

الماس چشمانت

یاقوت لبانت

و لیموی ناب عمانی...

در ابریشم موهایت سفر میکنم،

من،

مارکوپولوی تنت هستم!

عاشقانه

دندان هایت را

یک به یک به نام می شناسم!

سی و دو حرف،

برای شاعری کردن....

اخبار

سونامی در شرق آسیا،

داعش در عراق،

...مذاکرات هسته ای ایران و آمریکا

اه!!!

هیچوقت اخبار مهم را پخش نمیکنند!!!

من هنوز

نگران عاقبت

مژه ای هستم

که از چشمانت افتاد....