-
شعر شاکی
جمعه 2 آبان 1393 11:03
می دانی چقدر سخت است همیشه بدهکار واژه ها باشی؟ این همه ترکیب ادبی ناقص بر سرت هوار شود و تونباشی تا اینهمه شعر عاشقانه ناقص شوند؟ چقدر در به در خیال و خواب شوم دنبال گمانی از عطرت؟ تا کی می خواهی شاعر ترانه های منتظر باشم؟ بخدا بس است ! همین شب ها به سیم آخر می زنم و دیگر نمیخوابم می خواهی چه کار کنی؟ ببری شکایتم را...
-
شعر تلخ
جمعه 2 آبان 1393 11:02
و من لا به لای واژه ها سرگردانم! سرگردانم تا بیایی و دستم را بگیری و پا به پایم بیایی به آنسوی کابوس ها آنور تنهایی ... من این روزها پر از کلمات بدم، پر از بی حوصلگی های مدام، پر از اشک های غروب جمعه های همیشه، و دست و دلم به هیچ نمی رود حتی به همین شعر! آخر چقدر دست دست می کتی بانو! بیا... تو را به خدا قسم فقط بیا......
-
از جنگیدن خسته ام
جمعه 2 آبان 1393 11:01
این روزها حس چریک پیری را دارم، خسته و تنها ، تکیه داده بر دیوار خاطرات ، مرگ را صدا می کند...
-
یک عاشقانه ی کهن
جمعه 2 آبان 1393 11:00
با آن ابلیس نگاهت، وسوسه ی چیدن سیب سرخ ، از لبانت همیشه با من است.... هرچه باشد من از نوادگان آدمم! اما این بار بوسه ای بده، تا به بهشت برگردم...
-
زیبایی
جمعه 2 آبان 1393 10:59
زیبایی تعریف پیچیده ای دارد ترکیبی از پیچش اندام توست با خرمن موهایت و لب های سرخت و چشمانِ ... نه! این خطوط ساده لوح را فراموش کن از نو می نویسم زیبایی تعریف ساده ای دارد چشمانِ تو ....
-
خنده
جمعه 2 آبان 1393 10:59
می خندی. جهان آنقدر روشن میشود که انگار پیش از این، خورشید پس نقاب کسوف حجاب کرده بود....
-
تا کی بانو؟
جمعه 2 آبان 1393 10:58
من با پلک های بسته چشم به راه تو می مانم، حالا که از خواب هایم بیرون نمیایی... با خودت نمی گویی با اینهمه بغض خسته، چگونه جواب یک قصیده واژه ی منتظر را بدهم؟ با خودت فکر نمی کنی؟ فکر نمی کنی با این همه لبخند ماسیده بر لب چه کنم؟ با این همه اشک نریخته.... حالا باز هم نیا... باز هم به انتظارم بگذار... نمی دانی که، غروب...
-
پس کجایی بانو؟
دوشنبه 27 مرداد 1393 21:31
من خسته ام بانو! بیا دست مادری برسر این دل خسته از انتظار بکش و بگو یک روز عطرت لا به لای لحظه هایم می پیچد بیا در حق این بغض ترک خورده پدری کن و بگذار شانه هایت سرچشمه ی رودی باشد که هزاران سال در پشت سد چشم هایم مانده است... بیا بانو... خسته ام ! کاش فقط همین بود... این شب ها دیگر سراغ خوابهایم را نمی گیری و من تمام...
-
شکار
یکشنبه 26 مرداد 1393 19:32
تا نگاهم می کنی قلبم سریعتر می تپد، مثل قلب آهویی، در هراس از دو سگ شکاری...
-
سکوت بارانی
سهشنبه 21 مرداد 1393 19:36
لبخند های تلخ، میان فصل باران های موسمی چشمانم، درمانی است برای سکوتی که از هجوم بی واژه گی افکارم به آن مبتلا هستم....
-
این روزها
دوشنبه 20 مرداد 1393 19:08
این روزها، وقتی به بیشتر دوستان کودکی و دبیرستان و دانشگاهم بر میخورم می بینم زندگیشون رو رواله با کار خوب و زن و بچه و زندگی که شکل گرفته و من؟ تنها چسبیدم به شعرهام و تجربه هام... من قبلا به سرنوشت اعتقاد داشتم... وقتی تو خیابون، اتوبوس، کافی شاپی می دیدم یه دختری نشسته داره کتاب مورد علاقمو می خونه و زیر لب آهنگی...
-
دنیایم در دستانت جا میگیرند، بانو !
یکشنبه 19 مرداد 1393 17:52
در بین خطوط دستانت، سرگردانم! بگو آن آرامش گم شده ، کجای این سرزمین پنهان است؟ جغرافیای من، دستان توست؛ بگو میعادگاه ما کجاست...؟
-
چیزی بگو، چیزی بخواه بانو
شنبه 18 مرداد 1393 00:09
این روزها، منتظرم که چیزی بخواهی، انگار سالیان سال است تشنه ی برآورده کردن رویاهایت هستم، مثل غولی تنها، زندانی در چراغ، در آرزوی نوازش دستانت...
-
بانوی پر لبخند
سهشنبه 14 مرداد 1393 22:20
بانوی من! وقتی تو لبخند میزنی واژه ها معنی دیگری می یابند اشک می شود لبخند غم می شود شادی تنهایی می شود عشق... من ادبیات را از ابتدا تعریف می کنم، تو فقط شاد باش... پ.ن.1. این دنیا جای احمقانه و کوتاهیه. راستش به دنیای بعد از این اعتقادی ندارم. درک نمی کنم آدمایی رو که همش دارند برنامه ریزی می کنند که بعدا یه سری کار...
-
رکورد
دوشنبه 13 مرداد 1393 18:31
رکورد های جهانی را شکسته ام، وقتی می بینمت، و حواسم پرت می شود...
-
شبیه پرندگان فیلم هیچکاک
شنبه 4 مرداد 1393 17:34
رویاهای سوخته، فکر های بی امان، خاطرات مبهم، هیچ کجا دست از سرم بر نمی دارند. هر جا که باشم، مثل پرنده گان فیلم هیچکاک به ذهن بی دفاعم، هجوم می آورند...
-
شعر نو
پنجشنبه 2 مرداد 1393 22:28
قطار می رود، چمدانت را ببند... این خطوط ساده شروع شعر تازه ای نیست! من دیگر، بازیچه ی این کلماتی که تنها رام نام تو می شوند، نمی شوم؛ اینبار می خواهم بروی و لبخندت را، و دستانت را، و عطرت را برداری و با خودت از خواب هایم ببری. من واژه های تازه می آفرینم، تا از بغض هایم، از کابوس هایم، از تلخی هایم بی آنکه از تو نشانی...
-
دلیل بی خوابیم نیامدن توست بانو!
چهارشنبه 1 مرداد 1393 17:19
هر شب کلمات، برای از تو گفتن باهم درگیر می شوند، بیا دستی بر سر این واژه های بیقرار بکش، و بگذار یک شب به آرامش بخوابم...
-
با من وعده ای بگذار بانو
سهشنبه 31 تیر 1393 18:25
قرارمان هر شب در خوابهایم، انتهای کابوس های تنهایی کنار آن بغض همیشگی ، بعد از زخم های عاشقانه سر کوچه ی انتظار.... من، آبی میپوشم به رنگ آسمانت تو سیاه بپوش...
-
زمستانه
دوشنبه 30 تیر 1393 18:58
پشت این همه حرف های عاشقانه، فقط، حدیث تنهاییم، در کوچه پس کوچه های شعرم می پیچد....
-
شعر خسته
یکشنبه 29 تیر 1393 18:22
این روزها، انگار همه ی غروب های جمعه های تنهایی را به رگ روز هایم تزریق کرده اند. و سهم من از این همه شاعرانگی، همین سطور خسته ای است که حرف های دل های شکسته را تکرار می کند.
-
بانو ما تکرار همان قصه ی قدیمی هستیم...
چهارشنبه 25 تیر 1393 17:08
این روزها، با همه ی تنهایی ام. شنگولم، لحظه شماری میکنم ، برای گرگی که در چشمانت خانه کرده است...
-
تنهایی
سهشنبه 24 تیر 1393 20:08
چه بی تکیه گاهم، مثل اخرین برگ پاییزی در دستان باد ...
-
تنهایی
دوشنبه 23 تیر 1393 16:14
غمگینم، مثل تک درخت حیاط خانه مان، که به باغ همسایه زل زده است...
-
قبیله ی یک نفره
یکشنبه 15 تیر 1393 20:45
سهم من از این دنیا، قبیله ای است یک نفره، که هر شب در رد گام های تو،بانو؛ از سرزمین کابوس هایم به دشت رویا ها کوچ می کند...
-
دنیای یک نفره ی من
دوشنبه 9 تیر 1393 17:56
گاهی از بین سکوت دو واژه سقوط می کنم، و جهانم، پر میشود از فریاد سکوتی بی انتها؛ و فراموش می کنم که اشک را برای بغض، کلمه را برای آدمی و آدمی را برای تنهایی آفریده اند...
-
شبانه
شنبه 7 تیر 1393 13:50
همیشه خنده هایم به گریه میرسد اشک هایم به سکوت، سکوتم به.... نه!این پایان شعر من است... همیشه سکوتم به سکوت ختم میشود...
-
انتظار
یکشنبه 1 تیر 1393 20:50
هزار و یک... هزار و دو..... هزار و سه.... هزار و چهار.... .
-
یلدا
پنجشنبه 29 خرداد 1393 22:45
انتظارم یلدایی شده است، بر این جنون عاشقانه تفالی بزن بانو! شاید با صدای تو این بار،حافظ حرف تازه ای داشته باشد....
-
مردی بی لبخند
دوشنبه 19 خرداد 1393 22:44
من همیشه لبخند هایم را جایی جا می گذارم یا روی لبانت یا میان بغضی بی هوا در عصر جمعه...