-
بی عنوان
دوشنبه 22 اردیبهشت 1393 18:31
هر پنج شنبه شب تنهایی، من با واژه ها هم آغوش میشوم. و هر عصر جمعه شعری دلگیر از من متولد میشود... از این عشق بازی پر بغض، انتظار ترانه ای شادتر نمی رود...
-
می خندم به این همه لبخندهای پر اشکم…
دوشنبه 15 اردیبهشت 1393 22:04
این روزها سخت دلتنگ گریه ام، و سکوت معنی فاصله ی بغض هایم می شود... برای رهایی از این خفقان پر واژه، راهی جز شاعر شدن ندارم....
-
زمستان در راه هست...
جمعه 5 اردیبهشت 1393 13:30
" خدا نگهدار " همین دو کلمه ی ساده سرآغاز شکستن بغضی است که برگهای پاییزی زیر گام هایم را هوائیه باران می کند... من تنهایی ام را لا به لای واژه های این شعر پنهان می کنم، دستهایم را در جیبهایم مشت می کنم تا کسی نفهمد، دل این شاعر، زخمی لبخند تلخی است، که بعد از هر شکست بر لبانش خشک میشود. راهی نیست؛ باید...
-
سکوت
سهشنبه 2 اردیبهشت 1393 18:38
مدتی است واژه ها از من فراری اند، انگار دچار سکوتی ام که قبل از شکستن بغضی طولانی لازم دارم، لبخندم را فراموش کرده ام، و حالم این روزها شبیه نگاه گنگ مردی است که هویتش را فراموش کرده است....
-
دنیایی زیرورو می شود از ناراحتیت بانو!
یکشنبه 31 فروردین 1393 21:43
این همه سونامی و باران های سیل آسا مشکوک است، حتما باز بغض کرده ای...
-
بانو
شنبه 30 فروردین 1393 22:05
نام تو شاه کلید این همه لب های قفل زده ی بی لبخند است، تا عطر تو می بارد گل از گل همه ی دنیا می شکفد...
-
لبخند
پنجشنبه 28 فروردین 1393 17:04
رنگین کمان ها پدیدار می شوند، آفتاب بیشتر می درخشد آسمان آبی تر می شود و دنیایی به صلح می رسد... حالا که همه ی اینها را می دانی باز لبخندت را از دنیا دریغ می کنی بانو؟
-
تو دنیای من هستی بانو!
یکشنبه 24 فروردین 1393 19:20
تو معنی خورشیدی در زبان من و گاهی هم معنی باران... شب و روز را پلک های توست که معلوم می کند....
-
سد
شنبه 23 فروردین 1393 23:07
این روزها لبخندم کمی خیس است! صدای شکستن این بغض نفرینی می آید....
-
معجزه
جمعه 22 فروردین 1393 15:59
این روزها، دنیایم، غروب جمعه های بی حوصلگی است؛ و کلاغ هایی که خبر سکوت مرا در خیابان ها جار می زنند... این دنیا معجزه می خواهد، بیا بانو! بیا صبح شنبه ای باش پر از صدای شادمانی گنجشکان!
-
فصل تنهایی و دوست داشتنی من
سهشنبه 19 فروردین 1393 19:55
پاییز در راه است، غمی که در هواست بشارت می دهد. و پرندگان مهاجر رو به ابرهایی که بغض یک فصل را با خود دارند سفر می کنند. این روزها خیابان ولیعصر صدای شکستن برگ ها زیر قدم های تنهاییم را لحظه شماری می کند...
-
به بهانه ی سی سالگی
شنبه 16 فروردین 1393 21:19
ده سال پیش دنیا اینجوری نبود،همه چیز ساده تر بود.من درگیر یک شکست عشقی بزرگ بودم،اولین تجربه ی عاشقی...امیدی به چیزی نداشتم و اولین گام هامو به سمت خود ویرانی ام بر میداشتم. دانشجو معماری بودم. تو شهر خودم.داشتم اعتماد به نفسم رو کم کم پیدا می کردم و رویاهای بزرگی تو سرم بود.پر بودم از ایده ال هایی که الان واسم خنده...
-
شبانه
یکشنبه 10 فروردین 1393 21:47
کمی تو کوتاه بیا سقف رویاهایم آنقدر هم بلند نیست....
-
معجزه ی پزشکی 2013
پنجشنبه 7 فروردین 1393 18:52
این روزها موضوع حرف مردم هستم! همه متعجبند که چگونه ، بدون حوا نفس می کشم؟!
-
دنیای وارونه
یکشنبه 25 اسفند 1392 18:28
اشکی از سر شادی و لبخندی از سر بغض ... دنیای من این روزها عجیب تر شده است ....
-
پیشنهاد روز: چرا آلبوم جدید اوهام(شهرام شعرباف) را دیگر گوش نمیکنم؟
یکشنبه 25 اسفند 1392 18:27
من از عاشقان سینه چاک اوهام بودم ، وقتی آلبوم های غیر مجازش اومده بود من مجنون وار گوش می کردم. همیشه عاشق حافظ بودم اما تنها شعرهایی ازش رو حفظم که اوهام خونده بود. وقتی شهرام برگشت ایران و صحبت از آلبوم مجازش شد من هر روز به سایتش مراجعه میکردم تا خبراشو پیگیری کنم . اما چه فایده، نا امیدی مطلق تنها نتیجه ی این همه...
-
پیشنهاد روز: چرا باید عاشق آلبوم چارتار شد؟
جمعه 23 اسفند 1392 12:30
واسه ی منی که هنوز تو دهه 70 و 80 سیر می کنم و موسیقی اصیل رو تو اون دوره می بینم و راک ،کانتری، بلوز سبک های مورد علاقه ی منن ، آلبوم چارتار یک معجزه بود... یک اجرای عالی کنار موسیقی بی نظیر و ترانه های فوق العاده میاد باعث میشه که آلبوم باران تویی برای یک هفته یکسره گوش داده بشه. من نو آوری و ریتم این کارها رو دوست...
-
چرا آلبوم آخر رضا یزدانی را دوست ندارم؟
پنجشنبه 22 اسفند 1392 21:43
رضا یزدانی،خواننده ی ایرانی مورد علاقه ی من در داخل کشوره ، من خیلی از اهنگاشو حفظ هستم. تمام آلبوم هاشو خریدم و واسه شنیدنش لحظه شماری میکردم، چندبار کنسرتشو رفتم اما من واقعا از اخرین البوم رضا یزدانی عزیز سخت دلسرد شدم. ملودی های تکراری و قابل پیش بینی بعد از کار های فوق العاده کارن همایونفر عزیز در آلبوم قبلی باعث...
-
گزارش بیمار
پنجشنبه 22 اسفند 1392 19:09
+ سقوط از ارتفاع رویاها، + ضربان قلب، پر از سکته های کوتاه خاطره + رد زخمی عمیق بر چهره ی امید + یک بغض شکسته + چشمانی سرخ و خیس + کبودی های زیاد بر تن احساس ... تشخیص : احتمال یک قلب شکستگی شدید ...
-
خیابان ولیعصر میعادگاه فکر های من بود
یکشنبه 18 اسفند 1392 22:53
خنده هایم را به آوازهای بی دلیل باد سپرده ام و بغضم را به این همه ابر باردار؛ من اما ، فقط سراغ خیابانی بلند و برگ های خشکش را می گیرم ....
-
شبانه
پنجشنبه 15 اسفند 1392 21:33
من بغضم را می شکنم تو لبخند می زنی، نگاه کن بانو! پلی از رنگین کمان بین ماست...
-
آن کلاغ های آخر قصه
سهشنبه 13 اسفند 1392 21:59
وسوسه ی پرواز با من است، مثل برگ خشکی بر درخت، در انتظار سقوط... و شاید برای همین بود که این بغض همیشگی را به اشک تقدیس نکردم. می دانم همیشه در پایان شعرهایم همسفر کلاغ هایی خواهم بود به خانه شان نخواهند رسید.
-
بانو! این واژه ها دلتنگت هستند
دوشنبه 5 اسفند 1392 19:11
نه بخاطر من، که بخاطر این همه واژه در به در برگرد. آخر کلمات به تو عادت کرده اند، و هنوز پی عطرت لا به لای خیال هایم میروند.
-
گم شده در خود
پنجشنبه 1 اسفند 1392 20:42
بانو! تو که نیستی من حتی راه واژه ها را گم می کنم، بی رویایت ، احساس گم شده ای را دارم، در جزیره ای میان اقیانوس آرام ....
-
تا نام تو می آید، در سرم جنگ آغاز می شود بانو!
یکشنبه 27 بهمن 1392 22:44
گاهی از تو گفتن با این همه واژه ی منتظر کار سختی می شود بانو! انگار همه ی کلمات کمین کرده اند که بعد از نام عزیزت بیایند ... گاهی تا به تو فکر می کنم، سرم پر می شود از همهمه ی واژه هایی که به جنگ بر می خیزند....
-
تحت تعقیب
جمعه 25 بهمن 1392 17:16
این روزها هی مرا بازداشت می کنند تقصیر من نیست این واژه ها را که با نام تو ترکیب می کنم کار بالا می گیرد! حالا فرقی نمی کند، در یک شعر باشد، یا یک نامه و یا یک صدا زدن ساده....
-
سکوتت مرگ رویاهاست بانو!
چهارشنبه 23 بهمن 1392 20:42
سکوت که می کنی، انگار از اوج تمام خیال های پر از خورشید، مرا حواله می دهی به همان کابوس های بارانی همیشگی...
-
من پر از واژه های رها نشده ام بانو
سهشنبه 22 بهمن 1392 13:55
دلم می خواهد هی صدایت کنم میم را ته تمام خطاب های عاشقانه ام بگذارم، و تو را به نام، به لقب های عاشقانه بخوانم . می خواهم واژه ها را بی دغدغه رها کنم، الفاظ جدید بسازم، و تو را با آن بخندانم . می خواهم خنده هایت را با کلمات نقش کنم، و هی حرف بزنم از چیزهایی که باید بگویم چیزهایی که باید بشنوی چیزهایی که باید بدانی ....
-
دلتنگی
دوشنبه 21 بهمن 1392 00:44
این روز ها تمام واژه ها بی بهانه دلتنگ تو هستند، و سراغت را از شعر هایم می گیرند... من سکوت می کنم؛ چه فرقی می کند؟ از الف تا ی فرقی نمی کند، حرف فقط حرف ناب توست...
-
فال
شنبه 19 بهمن 1392 22:48
دیگر میان رسوب های ته فنجان قهوه ام، هیچ لبخندی مشخص نیست، انگار گم شده ای و هرچقدر هم خوب بخوانند باز راه رسیدن به تو از میان خطوط دستانم پیدا نمی شود...